هر چه هست دستهای کوتاهی است که در این شب بلند با ریسمان این مناجاتها و ندبهها، به درگاه خداوند رسیده است. به تناسب این شبها که شبهای خلوت و مناجات با خداوند است به سراغ شاعری رفتیم تا از او درباره مناجات و تاریخچه مناجات بپرسیم.
زهیر توکلی؛ شاعر، منتقد ادبی، دانشجوی مقطع دکترای ادبیات فارسی دانشگاه تهران و متولد ۱۳۵۶ است. او شاه مناجات را حضرت علی(ع) و امام سجاد(ع) میداند. از میان شاعران و در ادبیات قدیم فارسی بالاتر از مولانا و عطار نیشابوری شاعری دیگر نمیبیند. از معاصران شیفته شیوه آوانگارد سهراب سپهری در مناجات است. توکلی به نکتهای باریکتر از مو در مناجاتهای قدما و متأخران اشاره میکند و آن اشتلم دیوانگان با خداوند به مدد زبان طنز است. مناجات در ادبیات فارسی موضوع صحبت ما با زهیر توکلی است.
پیشینه مناجات در فارسی به چه زمانی برمیگردد و از چه نشأت گرفته است؟
مناجات از نظر ادبی گونهای از ادبیات غنایی است؛ برخاسته از احساسات و عواطف و هیجانهای شخصی نویسنده مثل عشق یا ترس از مرگ. مناجاتنویسی برمیگردد به سنت دیباچهنویسی و مقدمهنویسی در آثار. نویسندگان بر خود فرض میدانستند کتابشان را با حمد خدا شروع کرده و با ستایش او به پایان برسانند. گاه حمد و مناجات خدا به نعت و منقبت رسولالله(ص) و ستایش یار میرسد. در دوران پیش از صفویه در آثار عطار نیشابوری، حمد و منقبت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) هم اضافه میشود ولی عمومیت ندارد اما در دوره صفویه منقبت اهل بیت(ع) هم اضافه میشود. به این سنت تحمیدیه میگویند. در زمانی هم مناجات در ختم کتاب رواج پیدا میکند. در این دوران عالیترین نمونههای مناجات را میتوانید پیدا کنید.
البته پیش از این دوران نیز در شاهنامه فردوسی میتوانید علاوه بر دیباچه کتاب، در جاهایی که قهرمانهای کتاب با خدا مناجات میکنند نیایشهایی ببینید که بسیار شورانگیز است.
از منظر دیگر، ادبیات عرفانی ما رنگ نیایش و مناجات دارد یعنی بخش بزرگی از غزلیات عرفانی ما در آثار شاعرانی مانند عطار و مولانا رنگ و بوی مناجات دارد؛ گو اینکه ممکن است مستقیماً نام خدا برده نشود اما شخصی که دارد مناجات میشود دارای دو صفت مطلق بودن و متعال بودن است که ما را به خداوند دلالت میکند. موجود مطلقی که متعال و فراتر از داشتهها و پنداشتههای ما و عاری از هر نوع رنگ و خلقی است. برای همین حتی شعر سعدی را هم میگویند نیایش است چون معشوقی که مخاطب سعدی است این دو ویژگی را دارد. از آنجا که آرمان ادبیات عرفانی ما انسان کامل و خداگونه است بخشی از سویه مناجاتهای ما در ادبیات عرفانی مناجات با انسان کامل است که از او فیض، برکت و مدد میخواهد؛ این انسان کامل هم میتواند مبهم باشد و هم معیّر و مشخص که در این صورت وارد ادبیات شیعه میشویم که روی مناجات با ائمه اطهار(ع) است.
مناجاتنامه عبدالله انصاری در اذهان عموم بیشتر نشسته است، به خاطر نثر مسجعش است؟
عبدالله انصاری بنیانگذار نوعی مناجاتخوانی و مناجاتنویسی است و به آن نثر مسجّع یا نثر موزون میگویند که بعدها دیگران از آن پیروی کردند. نثر مسجع سعدی بیش از آنکه رنگ و بوی نثر مسجع مرزباننامه یا نفثهالمصدور را داشته باشد به نثر خواجه عبدالله نزدیک است. ضمن اینکه پر از جملات قصار است و در فرهنگ ما به این نوع جملات علاقه زیادی وجود دارد. اما کسی که مناجاتهای عطار و مولوی را خوانده باشد چیز دیگری به چشمش نمیآید.
اثرگذاری آیهها، روایتها و مناجاتهای اولیای دین بر ادبیات فارسی در کدام برهه بیشتر بوده؟
مسئله انشای مناجات از همان ابتدای دین اسلام مطرح بوده و قهرمان آن هم در شیعه و سنی حضرت علی بن الحسین امام سجاد(ع) و حضرت علی(ع) است. این دو بزرگوار روی تاریخ بعدی مناجات تأثیر زیادی داشتهاند و جای یک تحقیق گسترده روی این موضوع خالی است. بعدها در موارد متعددی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم از مناجاتهای مولا علی(ع) و امام سجاد(ع) را بر زبان مشایخ چه به عربی یا فارسی میبینیم.
از طرفی مهمترین عرصه ظهور مناجات، ادبیات تصوف است که مبتنی بر آیات و روایات است. عطار در تذکرهالاولیا از زبان مشایخ و عرفای مورد نظرش در ۷۲ باب نیایشها و مناجاتی میآورد که به نوعی مناجات عطار شمرده میشود و اگر گلچین شود، گویی کتابی است وحی شده از آسمان به زبان فارسی.
این تأثیر بیشتر بر شعر بوده یا نثر؟ کدام قرن بیشترین تأثیر را از مناجات پذیرفتند؟
بیشتر بر نثر اثر داشته است؛ چراکه مناجاتها بیشتر به نثر است نه شعر. اگرچه بر شعر هم به شکل تلویحی اثر گذاشته است.
میشود گفت اوج ادبیات تصوف در اشعار عطار و مولاناست که به نوعی مکمل هم هستند اگرچه هر کدام جهان ذهنی متفاوتی دارند؛ عطار دربند و عطشان و متحیر است و مولوی مبتهج، مسرور و مشعوف.
گریزی به مناجات در عصر حاضر و تفاوت آن با مناجاتهای قدیمی بزنیم.
مناجات در عصر حاضر فقط سهراب سپهری که در فضایی جدید و آوانگارد مناجاتهای بسیار زیبایی خلق کرده است. آنجا که در شعر «هایی» صفحه ۱۲۳ چاپ طهوری میگوید:
«سرچشمه رویشهایی، دریایی، پایان تماشایی.
تو تراویدی: باغ جهان تر شد، دیگر شد.
صبحی سر زد، مرغی پر زد، یک شاخه شکست: خاموشی هست./ خوابم بر بود، خوابی دیدم: تابش آبی در خواب، لرزش برگی در آب./ این سو تاریکی مرگ، آن سو زیبایی برگ. اینها چه، آنها چیست، انبوه زمانها چیست؟/ این میشکفد، ترس تماشا دارد. آن میگذرد، وحشت دریا دارد.
پرتو محرابی، میتابی. من هیچم: پیچک خوابی. بر نرده اندوه تو میپیچم./ تاریکی پروازی، رؤیای بیآغازی، بیموجی، بیرنگی، دریای همآهنگی!»
از این زیباتر میشود نیایش کرد؟
دیگر مناجاتنویس معاصر، دکتر قربان ولیئی است که وجه غالب شعرهای وی مناجات است. بیژن جلالی، خواهرزاده صادق هدایت نیز اشعار مناجاتی دارد. سلمان هراتی نیز نیایشوارههای بینظیری دارد. اما عباس حسیننژاد داستان دیگری دارد. او و استاد محمدمهدی رسولی دو نفری هستند که مناجات را به زبان طنز آوردهاند، رسولی کتابی به نام مناجاتالغافلین به زبان آدمهای جاهل دارد.
نمونههایی از این گونه مناجاتها در اشعار قدما هم وجود دارد؟
جنبههایی از طنز تلخ در مناجات حضرت علی(ع) هم هست که البته ما هیچ وقت از جنبه طنز به آن نگاه نکردهایم؛ آنجا که میگوید: « إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ و إن اَخَذْتَنی بِذُنُوبی اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ» یعنی: خدایا اگر مرا به خاطر گناهم مؤاخذه کنی من هم تو را به خاطر عفوت مؤاخذه میکنم. یا ادامه میدهد: «إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»؛ ای خدای بزرگ! از یک منظر این است که خدایا اگر من را به جهنم بیندازی عشقم به تو از بین نمیرود اما جنبه دیگر آن تهدید است که به همه اهل جهنم که داغ لعنت و نافرمانی به پیشانیشان خورده خبر میکنم که من خدایی را دوست داشتم که من را به جهنم فرستاده است. بستگی دارد که چگونه نگاه کنی.
طنز در تلاقی دو طیف حاصل میشود، چون یک سرش نهایت عجز و بیچارگی و اضطرار بنده است و آن سر طیف نهایت رحمت خداوند و این تقابل موقعیت طنز میآفریند.
در صفحه ۱۶۰ کتاب مجموعه اشعار قیصر امینپور انتشارات مروارید، شعری با نام «با این همه» است:
«اما/با این همه/تقصیر من نبود/ که با این همه.../ با این همه امید قبولی/ در امتحان ساده تو رد شدم /اصلاً نه تو، نه من!/ تقصیر هیچ کس نیست/ از خوبی تو بود /که من بد شدم!»
دقیقاً این شعر تفسیر همان جمله حضرت علی(ع) است.
این سویه طنز در دیگر آثار شاعرانی مانند عطار هم دیده میشود. آنجا که دیوانگان با خداوند اشتلم میکنند (چالش میکنند) جایی که پرده تعارف و تشریفات و ادب مناجات میافتد و خود واقعی انسان آشکار میشود که خیلی وقتها با خداوند دست به یقه میشود. آنجا مناجات واقعی است و اتفاقاً جنبه طنز دارد. البته باید توجه داشت، اگر خدا را از وجهی که دور دور است مناجات کنی، ادب و خوف و خشیت عجیبی در مناجات پیدا میشود اما اگر از این جنبه نگاه کنی که از رگ گردن نزدیکتر است ممکن است کار به دعوا هم برسد.
عطار نیز حرف خودش را از زبان دیوانگان زده که متهم نشود.
اینها همه طنز و نتیجه کنتراست دو امر متضاد است؛ یکی صفر است و دیگری بینهایت و مقابله این دو موقعیت طنز ایجاد میکند.
نظر شما